مقالات
قبر محل حوادث است، پیامبرمان صلی الله علیه و سلم از خبر داده است، تا خود را آماده سازیم، و وضعیت مردم در اثر حالتهای گوناگونشان در دنیا متفاوت خواهد بود...
رسول خدا صلی الله علیه و سلم احوال میت، بیرون آمدن روح، حضور فرشتگان، چگونه دروازههای بهشت به روی مؤمنین باز میشود و به روی غیر مؤمنان بسته میشود و... همۀ این موارد را با تفصیل بیان نموده است.
بقلم: دکتر محمد العریفی
نیاز ما به عقیدهی صحیح، بیش از هر نیاز دیگر و ضرورت آن بالاتر از هر ضرورت دیگری است. خوشبختی و سعادت قلبی و شادی درونی وجود نخواهد داشت مگر با عبادت پروردگار و خالق متعال.
عقیدهی اسلامی، بزرگترین واجب در این دین و مهمترینِ آن است؛ این نخستین چیزی است که کودکان بر آن تربیت میشوند و کافران به سوی آن دعوت میشوند
چگونه امروزه بسیاری از دختران دست از یاری دین برداشتهاند؟
و چگونه این همه منکرات آشکار شده است؟ عکسها و تصاویر آکنده از گناه و روابط نامشروع و حرامهایی که در لباس و حجاب رخ میدهد... همهی اینها علامتی است برای نزدیکی عذاب...
همهی اینها را میان نزدیکان خود و خواهران و همکلاسیهای خود میبیند اما تلاشی در راه انکار آن انجام نمیدهد، در حالی که رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید: «هریک از شما که منکری را دید آن را تغییر دهد...»
بقلم: دکتر محمد العریفی
برخی از دختران با وابسته شدن به ترانههای عاشقانه و فحشا توسط شیطان به راه رذیلت کشیده میشوند... خداوند متعال میفرماید:
{وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ } [لقمان: 6]
«برخی از مردم کسانیاند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] از راه الله گمراه کنند»...
از پشت پنجره با چشمانی گریان نگاهم میکرد و با دستانی که گذر زمان پیرشان کرده بود وداعم میگفت... سعی میکرد جلوی گریهی خود را بگیرد اما نتوانست و گریه امانش نداد...
کمی ایستادم و نگاهش کردم... صدای گریهاش به گوشم میرسید،
در دوران کودکی موارد بسیاری، برایمان پیش آمده و همواره این موارد در فکر و ذهن ما نقش بستهاند، چه بسا برخی از این خاطرات شورانگیز یا غمانگیز بودهاند. اگر به دفتر خاطرات ایام طفولیت خویش نگاه کنید، قطعاً به یاد جایزهای میافتید که از طرف مدرسه آن را دریافت کردهاید یا به یاد تعریف و ستایشی میافتید که شخصی در یک مجلس عمومی از شما نموده است، پس اینها رخدادهایی هستند که تصاویر آنها در حافظهی بلند مدت مان نقش بسته و از یاد نمیروند.
نیاز ما به عقیدهی صحیح، بیش از هر نیاز دیگر و ضرورت آن بالاتر از هر ضرورت دیگری است. خوشبختی و سعادت قلبی و شادی درونی وجود نخواهد داشت مگر با عبادت پروردگار و خالق متعال.
عقیدهی اسلامی، بزرگترین واجب در این دین و مهمترینِ آن است؛ این نخستین چیزی است که کودکان بر آن تربیت میشوند و کافران به سوی آن دعوت میشوند
چه بسیار مسلمانانی را میبینیم که نسبت به نماز جماعت کوتاهی میکنند و در مورد ترانه و موسیقی سهل انگارند...
چه بسیارند آنان که در حق پدر و مادر خود بدی میکنند و ربا میخورند و با آبرو و ناموس مسلمانان بازی میکنند...
چه بسیارند اهل خمر و جوانان و دخترانی که حیران و سرگردانند...
برای آنان چه کردهایم؟
داستان شهبانو
او یک ملکه بود بر تخت ...
بر اریکهای نرم و بالشهایی صف داده شده...
میان خدمتکارانی که در خدمت او بودند و خانوادهای که گرامیاش میداشتند...
اما با این وجود مومن بود و ایمان خود را پنهان نگاه داشته بود...
خواهرم آیا تا به حال از خود پرسیدهای که «من چه چیزی را تقدیم اسلام کردهام»؟
چند دختر تا حالا به دست تو توبه کردهاند؟ چقدر از مال خود را برای هدایت دیگر دختران هزینه کردهای؟
بعضی از دختران و زنان نیکوکار میگویند: من جرات دعوت کرد دیگران و جلوگیری از منکرات را ندارم!
كمترین مقام در جنت
در صحیح مسلم از عبد الله ابن مسعود و مغیره بن شعیب روایت است كه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودهاند: بیشك موسی علیه السلام از رب خود پرسید و گفت: ای رب! كمترین كس از اهل جنت از روی منزلت كیست؟
تربیت کودکان وظیفهای است عظیم و مسئولیتی است سترگ که لازم است والدین بسیار جدی به آن فکر کنند و ابزار لازم را برای آن فراهم سازند، به ویژه در این دوران که امواج متلاطم فتنهها از هر سو هجوم آوردهاند
این داستان را برای تو بازگو میکنم... برای تو خواهر پاکدامن من... تو که گرانقدر و عزیزی... توی گرانبها... تویی که مادر و خواهری... یا همسر و دختر...
تویی که یک نیمهی جامعه را تشکیل میدهی و نیمهی دیگر را میسازی...
بله؛ تو که خطیبانِ چیره و امامان و مجاهدان و رهبران را میسازی...
این داستانها و سخنان را از من پذیرا باش... شاید به قلب و درونت راه یابد...
پزشکی شغل شریفی است... عیسی ـ علیه السلام ـ مردم را معالجه میکرد و نابینایان و کسانی را که دچار بیماری پیسی بودند شفا میداد... حتی مردگان را به اذن خداوند زنده میکرد... بنابراین پزشکی شغلی است شریف و پیشرو... به همین سبب شایسته است پزشکان برخی مسائل را در نظر بگیرند:
برخی از مردم آن خصلتها و عادات خویش را معتبر میشمارند که با آن بزرگ شدهاند و جامعه نیز آنها را، با آن خو و خصلت میشناسند و در اذهانشان تصویری از آنان براساس آن عادات و خصایل ساخته است و این عادات را یک امر فطری میدانند که تغییر و تبدیل آن امکانپذیر نیست.
ستایش از آن الله است، و درود و سلام بر آنکه پیامبری پس از وی نیست.
معلی بن فضیل میگوید: «سلف شش ماه دعا میکردند که خداوند آنها را به رمضان برساند!»
یحیی بن ابیکثیر میگوید: «از جمله دعای آنان چنین بود که: خداوندا مرا به رمضان برسان و رمضان را به من، و آن را پذیرفته شده از من تحویل بگیر». یعنی رمضان در حالی میرسید که آنان در انتظارش بودند.
این عجیب نیست، و رمضان شایستهٔ چنین توجهی است.
نوجوانی با کمتر از پانزده سال عمر... او در دوران پادشاهی ستمگر زندگی میکرد... پادشاهی که ادعای خدایی میکرد و جادوگری در خدمتش بود که کارهایش را برایش زیبا جلوه میداد...
این ساحر از جنیان کمک میگرفت و پادشاه را از اسرار مردم باخبر میساخت...
اکنون به صورت مختصر روش نماز پیامبر صلی الله علیه وسلم ـ را از کتاب شیخ عبدالعزیز بن باز رحمه الله ـ برایتان خواهم آورد...
روشِ نماز پیامبر چنین است که نمازگزار، نخست رو به قبله کند در حالی که با قلبش نیت نماز نماید و با زبان نیت را تلفظ نکند... روی کردن به قبله برای شخص ناتوان، مانند بیمار لازم نیست...
سخنگفتن پول نمیخواهد. آقا ما یک جمله شیرینی شنیدیم.
زن بیچاره اینگونه میخواست شوهرش را نکوهش کند. درست است وی در غذا و لباس زن کوتاهی نکرده، اما وی را با سخنان شیرین و سحرآمیز، اسیر نکرده است.
روانشناسان به این مطلب اتفاق دارند که مهمترین ویژگی یک فروشنده ماهر این است که در سخنانش سحر آفرین باشد
این نامه از عراق به دستم رسیده که در آن چنین آمده است:
(بسم الله و الصلاة و السلام على رسول الله من يهده الله فلا مظل له ومن يظلل فلن تجد له وليا مرشدا..)
خطیب مسجد جامع کناره ی خانه ی ما با این جملات خطبه ی جمعه ی خود را آغاز می نمود، و من هنگام شستن ماشینم، و یا در راه بازگشت به خانه پس از یک شب نشینی طولانی آنرا می شنیدم.
برادران گرامی
اگر کسی به اذکار در اسلام دمی بیندیشد بسیار متحیر می شود، چرا که در هر مناسبتی برای مسلمان ذکری قرار داده شده تا او را مرتبط با پروردگارش بسازد، و در هر لحظه ای ایمانش را تجدید کند. در اولین لحظه هایی که در روز چشم می گشاید زندگی اش را با ذکر آغاز می کند
اگر در چگونگی پیدایش شرک برروی زمین فکربکنی خواهی یافت که سبب آن، چیزی جز غلو وافراط گری در حق صالحین و رفع بیش از حد منزلت آنان نیست. در قوم نوح علیه السلام مردم، انسانهایی موحد بودند و خداوند را بدون قرار دادن شریکی برای او، عبادت می نمودند
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم برر تنوع در وسایل دعوت حریص بودند، امام بخاری از ابن عباس رضی الله عنمها نقل می کند که: وقتی آیه ی { وأنذر عشيرتك الأقربين } نازل شد ، رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بر فراز کوه صفا بالا رفته و ندا سر دادند:
یکی از خبرهای خوبی که موجب خرسندی انسان می شود، کثرت عدد کسانی است که به اسلام می گروند، آمارهای رسمی در آلمان خبر از مسلمان شدن یک شهروند این کشور در هر دوساعت در سالهای 2006 و 2007 و 2008 می دهد....به این معنا که در هر سال بیش از 4000 نفر به آئین اسلام مشرف می شوند،
ابوذر غفاری رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند که ایشان فرمودند: الله عزوجل می فرمایند: ای بندگان من، همانا من ستم را بر خود حرام ساختم و آنرا بین شما حرام قرار دادم پس به یکدیگر ستم روا ندارید،
الحمد لله رب العالمين... والصلاة والسلام على نبينا محمد, عليه وعلى آله أفضل الصلاة وأتم التسليم.
همانا الله عزوجل انسان را بیهوده نیافریده و رهایش نساخته،بلکه آنها را آفریده تا او را عبادت کنند، و از دینش پاسداری نموده و یاری اش رسانند.
اگر کسی دمی در حال انسان بیندیشد، در می یابد که انسان نمی تواند به تنهایی زندگی کند. نه، و انسانی بصورت طبیعی موجودی اجتماعی است که بایستی با مردم اختلاط داشته باشد، برای مرد لازم است که همسر و فرزند داشته باشد،
در آغاز مسیرم در دعوت، جهت ایراد سخنرانی به یکی از روستاها دعوت شدم، مسئول دعوت آن منطقه از من استقبال نمود و سوار ماشینش شدم، ماشینش بسیار قدیمی و فرسوده بود. وی به من گفت که تازه عروسی کرده است، سپس از سنگینی و بالابودن مهریه روستای خویش شکایت کرد تا جایی که نتوانسته است ماشین نو و یا حتی ماشینی بهتر از این بخرد
نسب و ولادتش:
صدیقه دختر صدیق، مادر مؤمنان عایشه دختر ابوبکر بن ابی قحافه، و مادرش ام رومان دختر عامر بن عویمر کنانی می باشد، چهار یا پنج سال پس از بعثت نبوی چشم به جهان گشود.
ازدواجش:
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم چندماه قبل از هجرت ایشان را به عقد خود در آورد ، و در ماه شوال سال دوم هجری درحالیکه ایشان نه ساله بودند با ایشان عروسی کرد.
همانا الله عزوجل پیامبرانش را بسوی انسانها روانه داشت تا توحید و یکتاپرستی را در میان مردم منتشر نموده؛ و با شرک و بت پرستی مبارزه کنند.
لازم است جوانان بدانند که زندگی جز نفس هایی قابل شمردن نیست، همراه با آرزوهایی که اگر مشخص نشود از بین می رود، و زمان چون شمشیری بران است که اگر قطعش نکنی، تو را قطع می کند، بلکه وقت همان زندگی است، بسیار این ضرب المثل دنیوی مشهور را شنیده ایم که" وقت طلاست" اما در حقیقت کسانی که چنین می پندارند، زیان دیده و شکست خورده هستند!
زندگی صالحان زندگی حقیقی است....و عبادت پروردگار ... همان زندگی است که بخاطرش آفریده شدی و خداوند تو را بوجود آورد..... چگونه زندگی طعم شیرین خواهد داشت وقتی که احساس می کنی دشمن خدا هستی...
پس از غزوه ی احد، گروهی از دو قبیله ی عضل و قاره به نزد رسول الله صلی الله علیه و آمده و عرض کردند:
ای رسول الله... همانا ما مسلمان شده ایم... گروهی از یارانت را با ما بفرست تا ما را از مسائل دین آگاه سازند...
و قرائت قرآن را به ما آموزش دهند...
آیا می خواهی بدانی بزرگترین عبادت چیست؟...
عبادتی که رسول الله صلی الله علیه و سلم در هر حال آنرا انجام می داد.... بلکه خداوند مؤمنان را امر کرده پس از هر نماز آنرا انجام دهند...بعد از روزه.... بعد از حج ... و حتی وقت نبرد و کارزار...و قبل از خوردن و بعد از آن....قبل از خوابیدن و پس از آن...
از این که شغل معلمی را انتخاب نمودهاید از شما تشکر میکنم و خداوند به شما اسلوب نیک عطا نموده و طلاب و دانشآموزان خیلی شما را دوست دارند، اما خواهش میکنم همیشه صبحها زودتر به کلاس تشریف بیاورید.
یکی از بزرگترین ویژگی های پیامبران الهی، خیرخواهی نسبت به مردم و نیکی در حق آنان می باشد، و این مهم در زندگیشان نمایان بود، مگر نمی بینی آنگاه که الله عزوجل از عیسی علیه السلام یاد می کند به نقل از او می فرماید: ( وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ )و مرا هرکجا باشم مبارک قرار داد.
هر دروازهای کلیدی دارد و کلید مناسب گشودن دلهای مردم شناخت طبیعتهایشان است، از قبیل: حلنمودن مشکلات آنها، ایجاد صلح و آشتی در بین آنان، استفاده از آنان، پرهیز از شرارتهایشان ، اگر طبیعت آنان را بشناسید در همگی این امور متخصص میگردید.
اولی:
اندوهگین نزدم نشست و گفت:
شیخ... خسته شدم از غربت
گفتم: امیدوارم هرچه زودتر بنزد خانواده ات بازگردی
متأثر شد و گریست... سپس گفت: بخدا سوگند اگر بدانی چقدر مشتاق دیدارشان هستم و آنها نیز مشتاق دیدارم...
خالد....
چه بسیار خوشحال می شدم وقتی او را در راه رفت و آمد به مسجد می دیدم...
پس از ادای نماز عصر از مسجد خارج می شدیم، اما او در مقابل استادش زانو زده بود، گاهی حفظ می کرد..گاهی می شنید.... گاهی تجوید می آموخت...