در يکي از کشورهاي اروپايي بودم و پس از نماز تراويح و ايراد سخنراني، يکي از دوستان مرا به خانهاش براي صرف چاي دعوت کرد. در اين مجلس حدود سي نفر از برادران مسلمان که مقيم آن کشور بودند جمع شده بودند ابتدا ترجيح دادم که خاموش شده و فقط شنونده باشم. برادران دفتر صحبت را باز کردند .
اشغال فلان کشور، يورش و حمله به فلان کشور، ماليات، تورم. تا اين که مناقشه حاد گرديد و از هر طرف هياهو بلند شد و صداها در هم پيچيد و سپس کار به سب و ناسزاگويي انجاميد. اين وضعيت آنان بود، در صورتي كه وضع من شگفتانگيزتر و عجيبتر بود؛ زيرا بار اول، من گمان کردم که به کنفرانس سازمان ملل پيوسته ام.
اندكي پس از اين که به اطرافم نگاه کردم، متوجه شدم كه نه، من در ميان اين دوستان قرار دادم. لذا آرام و ساكت ماندم. ابتدا خجالت کشيدم که آنان را به سکوت دعوت كنم و منتظر ماندم تا صدايشان را پايين بياورند. ولي خاموش نشدند. وقتي وضع بدين منوال به درازا کشيده شد، رو به رفيق بغل دستي خودم کردم و گفتم: اين وضعيت تا کي بدين صورت ادامه خواهد داشت؟
گفت: من كه چيزي نميبينم! اينها امروز خيلي آرام هستند! پايان مناقشه آنها صبح است! آيا صبح نزديک نيست؟Cالصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ B؟!!
سپس گفت: آيا مي خواهي اينها را ساکت کنم؟ گفتم: آري، خاموششان کن! آن گاه صدايش را بلند کرد و گفت: دوستان! آرام باشيد، ميخواهيم از شيخ استفاده کنيم! در اين هنگام خاموش شده و همديگر را به سکوت دعوت كردند. ابتدا من گفتم: من از شما يک سوال دارم: آيا همه شما سوره(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ)را حفظ داريد ؟ گفتند آري.
من گفتم: معناي(اللَّهُ الصَّمَدُ)چيست؟ همگي ساکت شدند.
باز پرسيدم: آيا همهي شما(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ* وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ )را بلديد؟ آنان در پاسخ گفتند: آري. سپس پرسيدم: معناي(غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ )چيست؟ باز همگي خاموش شدند! آن گاه من گفتم: برادران عزيز! اگر شما در مجلستان به تفسير يك آيه، يا خواندن يك حديث و يا گفتگو در موردتربيت فرزندانتان و يا حل مشکل دخترانتان ميپرداختيد، آيا برايتان از اين مباحث بهتر نبود؟ چقدر مجالسي که شما مينشينيد و مصداق اين حديث آنحضرت صلي الله عليه وسلم قرار ميگيريد: «هيچ گروهي در مجلسي گردهم نميآيند که در آن مجلس از ياد خدا غافل ميشوند و بر پيامبرشان درود نميفرستند، مگر اينکه آن مجلس براي آنها وبال و حسرت خواهد شد، پس اگر خدا بخواهد آنان را کيفر ميدهد و اگر بخواهد، آنان را مي آمرزد.»[1]
سپس به آنها گفتم: چرا از اين تفسير ابن کثير که بر طاقچه گذاشته است، استفاده نميکنيد؟ چگونه ميخواهيد دين خدا را فرا بگيريد و مردم را به آن عوت کنيد، در حالي که شما از اصول و مبادي آن بيخبريد؟ اگر از شما در مورد برخي از احکام نماز يا روزه بپرسيم، شما اغلب آنها را نميدانيد آنگاه براي آنان دعا کردم و مجلس را خاتمه دادم.
برگرفته از کتاب ( من هو المغترب)
ترجمه ی محمد حنیف حسین زائی