ستایش از آن الله است، و درود و سلام بر آنکه پیامبری پس از وی نیست.
معلی بن فضیل میگوید: «سلف شش ماه دعا میکردند که خداوند آنها را به رمضان برساند!»
یحیی بن ابیکثیر میگوید: «از جمله دعای آنان چنین بود که: خداوندا مرا به رمضان برسان و رمضان را به من، و آن را پذیرفته شده از من تحویل بگیر». یعنی رمضان در حالی میرسید که آنان در انتظارش بودند.
این عجیب نیست، و رمضان شایستهٔ چنین توجهی است.
چرا که این ماه، ماه قرآن است:
}شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ} [بقره: ۱۸۵]
«ماه رمضان، ماهی است که در آن قرآن نازل گردید».
رمضان ماه بخشش گناهان است. در آن درهای بهشت گشوده میشود و درهای آتش بسته، و شیطانها به زنجیر کشیده میشوند، و هر که آن را از روی ایمان و اخلاص روزه گیرد، گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود. چرا که روزه سرور عبادات است.
روزه تنها عبادتی است که خداوند آن را مخصوص خود گردانده، چنانکه در صحیحین روایت شده که رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «همهٔ اعمال فرزند آدم چند برابر میشود؛ یک نیکی به اندازهٔ ده برابر تا هفتصد برابر؛ الله عزوجل میفرماید: مگر روزه که از آن من است و من پاداش آن را میدهم. [بنده] شهوت و غذایش را به خاطر من ترک میگوید. روزه دار دو شادی دارد: یک شادی هنگام افطارش، و یک شادی هنگامی که به دیدار پروردگار میرسد، و بیشک بوی دهان او نزد الله خوشتر از بوی مشک است» [به روایت مسلم: ۱۱۵۱].
روزه عبادت صابران است. الله متعال میفرماید:
{إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ} [زمر: ۱۰]
«همانا صابران پاداش خود را بیحساب دریافت خواهند کرد».
همچنین روزه باعث بخشش گناهان است. رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ چنانکه در صحیحین روایت است، میفرماید: «گناهی که شخص در مورد خانواده و مال و فرزندان و همسایهاش مرتکب شده را روزه و نماز و صدقه و امر به معروف و نهی از منکر پاک میسازد» [به روایت مسلم: ۱۴۴].
برای بزرگداشت روزه دار همین کافی است که الله متعال و فرشتگان مقرب او بر وی درود میفرستند، چنانکه ابن حبان و دیگران از رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ روایت کردهاند که فرمود: «الله و فرشتگانش بر اهل سحری درود میفرستند» [آلبانی در صحیح الترغیب (۱۰۶۶) آن را حسن صحیح دانسته].
روزه سپری است در برابر آتش جهنم؛ چنانکه نسائی از رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ روایت نموده که فرمود: «هر که یک روز را در راه الله روزه گیرد، خداوند به اندازهٔ مسیر صد سال میان او و آتش فاصله میاندازد» [نسائی: ۲۲۵۳. شیخ آلبانی آن را حسن میداند].
روزهداران در روز قیامت از در «رَیّان» وارد بهشت میشوند، و آن دری است که جز روزهداران کسی از آن وارد نمیشود و هنگامی که آخرین روزهدار از آن وارد شود، بسته میشود. هر که از آن وارد بهشت شود مینوشد، و هر که نوشید دیگر هیچگاه تشنه نمیشود.
روزه راهی است به سوی بهشت. در مسند احمد با سند صحیح روایت است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «هر که زندگیاش با روزه پایان یابد وارد بهشت میشود» [آلبانی در صحیح الجامع (۶۲۲۴) آن را صحیح دانسته است].
به سبب همین مکانت و فضایل روزه، این عبادت نزد صالحان دارای منزلت والایی است. نسائی روایت نموده که میان پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ و ام المومنین حفصه ـ رضی الله عنها ـ مشکلی پیش آمد، پس وی را یک طلاق داد. آنگاه جبرئیل به نزد ایشان آمد و فرمود: حفصه را برگردان چرا که او بسیار روزه گزار و نمازگزار است، و او همسر تو در بهشت است» [آلبانی در صحیح الجامع (۴۳۵۱) آن را حسن دانسته است]. رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ نیز او را بازگرداند.
در مسند امام احمد از ابوأمامة ـ رضی الله عنه ـ رویت است که روزی پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ در حال نبرد بود که ابوأمامة به نزد ایشان آمد و گفت: ای پیامبر خدا... برایم دعا کن که به شهادت رسم و وارد بهشت شوم. پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ چنین دعا کرد: «یا الله! آنان را به سلامت بدار و غنیمت نصیبشان کن!» ابوأمامة میگوید: سالم ماندیم و غنیمت بردیم. سپس غزوهای دیگر پیش آمد؛ به نزد ایشان ـ صلی الله علیه وسلم ـ آمدم و گفتم: برایم از الله شهادت بخواه. فرمود: «خداوندا آنان را به سلامت بدار و غنیمت نصیب آنان بگردان». پس سالم ماندیم و غنیمت به دست آوردیم.
بار سوم به نبرد رفتیم. نزد ایشان آمدم و گفتم: من دو بار به نزد شما آمدم و از شما خواستم برایم از الله شهادت بخواهید. شما فرمودید: «خداوندا آنان را به سلامت بدار و غنیمت نصیبشان بگردان». ما نیز سالم ماندیم و غنیمت گرفتیم. ای پیامبر خدا... مرا به کاری امر فرما.
فرمود: «روزه بگیر که هیچ همانندی ندارد» [آلبانی در صحیح الموارد (۷۶۹) آن را صحیح دانسته است].
پس از آن ابوأمامة و همسر و خدمتکارش جز در حال روزه دیده نمیشدند و مردم هنگام روز نمیدیدند از خانهٔ آنان دود پختن غذا بلند شود و هر گاه چنین میدیدند، میدانستند که برایشان مهمان آمده است!
ابراهیم بن هانئ بسیار روزه میگرفت، تا اینکه سنش بالا رفت و پس از عصر وفاتش در رسید. گلو و زبانش خشک شد و گفت: تشنهام. فرزندش برایش آب آورد. همین که آب را به دهانش بالا برد ناگهان چیزی یادش آمد و گفت: آیا خورشید غروب کرده است؟ فرزندش گفت: نه...
پس آب را از دهان خود دور کرد و نخواست روزهاش را باز کند. فرزندش همچنان آب به دست منتظر مغرب بود. پیرمرد کمی ساکت ماند، سپس این آیه را خواند که:
{لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ} [صافات: ۶۲]
«برای چنین [پاداشی] تلاشگران، تلاش کنند».
آنگاه شهادتین را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
آن زن پاک، از آن خاندان پاک، نفیسة بنت حسین... او بسیار اهل روزه بود، تا آنکه سنش بالا رفت و استخوانش سست شد و اجلش نزدیک...
هنگامی که بیماری وفاتش در رسید، روزه بود. حالت وفاتش سخت شد و فرزندانش به او التماس کردند که روزهاش را باز کند. نفیسة نگاهی به آنان انداخت... دهانش خشک شده بود و زبانش سنگین... سپس گفت: عجیب است! من سی سال است از پروردگارم میخواهم که در حال روزه به دیدارش بروم. اکنون که وقت دیدار است افطار کنم؟! ممکن نیست! آنگاه شروع به خواندن قرآن کرد تا اینکه به این آیه رسید.
{قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ} [انعام: ۱۲]
«بگو آنچه در آسمانها و زمین است، از آن کیست؟ بگو از آن الله است [که] رحمت را بر خود واجب نموده».
آنگاه روحش به سوی پروردگار پر کشید.
آنان حکمت روزه را میدانستند. اما خداوند چرا ما را به روزه امر نموده است؟
آیا هدف از روزه این است که تشنگی و گرسنگی بکشیم؟
پاسخ را از خود الله متعال بشنو:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ} [بقره: ۱۸۳]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما فرض گردید چنانکه بر کسانی که پیش از شما بودند فرض شد. باشد که تقوا پیشه سازید».
باشد که چه؟ که گرسنگی بکشید؟ که تشنه شوید؟ که خسته شوید؟
نه! {باشد که تقوا پیشه کنید}. و تقوا یعنی خشیت همیشگی از خداوند.
بنابراین روزه با دهان و شکم و دست و پا کار ندارد. کار روزه با قلب است. یعنی اگر روزه گرفتی و شکمت تحت تاثیر آن قرار گرفت و گرسنه شد، و دهانت خشک شد و بدنت ضعیف شد، اما قلبت تحت تاثیر قرار نگرفت و خاشع و فروتن نشد، در واقع به حقیقت روزه دست نیافتهای.
چون بعضی از روزهداران به اشتباه گمان میکنند هدف نهایی روزه دست کشیدن از خوردن و نوشیدن است! در نتیجه دست از خوردن حلال میکشند، اما مرتکب حرام میشوند!
چه فایدهای دارد روزهٔ کسی که هنگام افطار میگوید: «تشنگی رفت و رگها خیس شد و اجر آن ان شاءالله ثابت شد»، سپس سیگار خود را روشن میکند؟!
چه فایدهای دارد شادی کسی که هنگام افطار خوشحال است، اما جز گرسنگی و تشنگی هیچ بهرهای از روزهٔ خود نبرده؟
کسی که شکمش از غذا روزه گرفته، اما چشمانش از نگاه به حرام، و گوشهایش از شنیدن حرام، و زبانش از گفتنِ گناهان روزه نگرفته، امیدِ به دست آوردن چه تقوایی دارد؟
اگر میخواهی با روزهٔ خود معنای تقوا را محقق سازی باید قلب و اعضای بدنت هم روزه شوند.
قلب از کینه و کدورت...
چشمت از نگاه به حرام...
گوشت از شنیدن زشتی و ترانهها...
زبانت از گفتن فحشاء و سخنان ناروا...
دستت از آزار رساندن به بندگان و انجام فساد...
و پاهایت از رفتن به سوی حرام... روزه بگیرند.
روزه باعث میشود بر این اساس تربیت شوی. بر قهرمانی و اراده. روزه افسار شهوت را مهار میکند تا در نتیجه، آمدن رمضان شروعی باشد برای تحول در زندگی.
رمضان ارادهٔ تو را قوی میکند. تو با نیروی ارادهٔ خود دست از آب و غذا کشیدهای. هیچکس تو را با غل و زنجیر نبسته. هیچکس بالای سرت نیست که نگهبان تو باشد.
بنابراین اراده کن که در این ماه رمضان بارها قرآن را ختم کنی...
اراده کن که همهٔ رمضان را در نماز قیام شرکت کنی...
اراده کن دست از سیگار بکشی...
اراده کن و چشم و گوش خود را از حرام پاک بدار...
همهٔ اینها را اراده کن و انجامش بده!
آری... رمضان فرصتی است برای صادقان که خود را تغییر دهند. وقتی است برای اصلاحِ خود که فرصتی بهتر از آن دیگر پیش نمیآید.
رمضان به ما یاد میدهد که در درون خود نیرویی داریم که سختیها در برابر آن شکست میخورند.
و متاسفانه بیشتر مردم اراده دارند، اما آن را عملی نمیکنند!
ببین از شعبان تا رمضان چقدر مردم تغییر میکنند.
ناگهان مساجد پر میشود از نمازگزاران، و ناگهان دست مردم به صدقه و خیرات گشوده میشود.
قاریان و روزهداران و اهل عبادت و نمازگزاران به رقابت با هم میپردازند. آنان قهرمانانی هستند که توانستهاند بر شیطان غالب شوند.
آیا چنین کسانی اگر صادقانه اراده کنند قادر به اصلاح و تغییر نیستند؟
چه بسیارند جوانان و دخترانی که میدانند برنامهٔ زندگیشان نیاز به تغییر دارد.
رابطههای حرام تا کی؟ خوابیدن از نمازها تا کی؟ تا کی باید دیگران در وی تاثیر بگذارند؟ امروز و فردا کردن و فرصت سوزی تا کی؟ چرا آنها هم قهرمان درون خود را بیدار نمیکنند و به هدف زندگی خود پی نمیبرند؟
پروردگار از آنها چه میخواهد؟ چرا به وجود آمدهاند؟
چه بسیارند مردمی که امروز فرصتها را از دست میدهند...
فرصت انجام نیکیها را به دست میآورند... کاروان خداوند میآید اما از سفر با آن باز میمانند...
رمضان میآید و میرود اما تغییری نکردهاند...
نمازی که پس از رمضان میخواند همان نمازی است که پیش از رمضان به جا میآورد.
زبانِ او پس از رمضان، همان زبانِ پیش از رمضان است.
سخنانی که به زبان میآورد، نگاههایش، همه چیزش، همان است که همان!
ای روزهداران:
چه زیباست جرات آن را داشته باشیم که پای بر بینی شیطان بگذاریم و کینه و کدورت را از دلهای دیگران بیرون بیاوریم.
کدورتها را با لبخند و مهربانی یا هدیهای از بین ببریم، چنانکه پیامبر ما ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید: «هدیه دهید، تا نزد یکدیگر محبوب شوید» [آلبانی در صحیح الأدب المفرد (۴۶۲) آن را حسن دانسته است].
یا با نیت صادقانه و شفافگویی، و یا نامهای صادقانه، کدورتها را از بین ببریم.
مسور بن مخرمة ـ رضی الله عنه ـ به شام سفر کرد و نزد معاویه ـ رضی الله عنه ـ رفت. چیزهایی از او خواست و معاویة نیز آن را انجام داد. به معاویه خبر رسیده بود که مسور از او و برخی والیانش عیب میگیرد و چه بسا پیش نزدیکان خود دربارهٔ وی چیزهایی گفته بود.
همینکه مردم رفتند، معاویه و مسور تنها شدند. سپس به مسور گفت: ای مسور، این چه کاری است که بر مسئولان عیب میگیری؟
مسور گفت: این را بگذار و نیکی کن.
اما معاویه اصرار کرد و گفت: نه به خدا قسم! خودت عیبهایی را که بر من میگیری به خود من خواهی گفت!
مسور سخن گفت و هر چه عیب از معاویه سراغ داشت به او گفت.
معاویه گفت: خود را از گناهان بریء نمیدانم. اما ای مسور چرا اصلاحاتی را که برای مردم انجام میدهم نمیگوی؟ چرا که نیکی ده برابر میشود. یا آنکه تنها گناهان را میگویی و نیکیها را رها میکنی؟
مسور گفت: تنها گناهان گفته می شود!
معاویه گفت: اگر چنین است، ما نیز نزد الله به هر گناهی که کردهایم اعتراف میکنیم. اما ای مسور آیا تو در خلوت خود گناهی کردهای که میترسی اگر استغفار نکنی هلاک شوی؟
گفت: آری.
معاویه گفت: چه باعث شده که فکر کنی در امید به مغفرت خداوند شایستهتر از من باشی؟ به خدا سوگند آنچه از اصلاح و نیکی به دست من است، به دست تو نیست، اما به خدا سوگند میان دو امر اختیار داده نمیشوم ـ یعنی میان الله و دیگران ـ مگر آنکه الله را بر دیگران ترجیح میدهم، و من بر دینی هستم که کار نیک در آن پذیرفته میشود و حسنات پاداش داده میشوند، و گناهان نیز جزا داده میشوند، جز آنکه الله از آن در میگذرد.
مسور اندکی ساکت ماند، سپس گفت: بر من غالب شدی! سپس برای معاویه دعا کرد و از نزد وی بیرون رفت. پس از آن هر گاه از معاویه یاد میشد برای وی دعا میکرد.
چه زیباست که ما نیز مانند معاویه جرات اصلاح درون خود را داشتیم.
در این ماه بزرگ مردم به سوی خداوند روی میآورند، چرا ما از این فرصت استفاده نکنیم؟ امام مسلم از رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ روایت نموده که فرمودند: «به الله سوگند که اگر خداوند به واسطهٔ تو تنها یک نفر را هدایت کند برایت از شتران سرخ بهتر است» [متفق علیه].
یکی از مشایخ که در «جازان» زندگی میکند از شیخ دعوتگر، عبدالله القرعاوی ـ رحمه الله ـ نقل میکرد که ایشان هیچ فرصتی را برای تعلیم مردم و دعوت آنان به سوی خداوند از دست نمیداد.
روزی ایشان از کنار چاهی میگذشت که چوپانها کنار آن ایستاده بودند تا ظرفهای خود را پر کنند. او متوجه شد که هر یک از آنان مدت زیادی منتظر میماند تا نوبتش برسد. او نیز سایهبان کوچی کنار چاه ساخت و هر گاه چوپانها به آنجا میآمدند ظرفی از خرما در برابر خود مینهاد و هر یک از آنان را که میدید صدایش میزد و گفت: هی فلانی! بیا اینجا خرما بخور و سورهٔ فاتحه را حفظ کن!
چوپان نیز الاغ خود را در صف میگذاشت و نزد شیخ مینشست و خرما میخورد و سورهٔ فاتحه را تکرار میکرد. هنوز نوبتش نرسیده بود که سوره را کاملا حفظ کرده بود!
صدها نفر به همین روش سورهٔ حمد را حفظ کردند. چه بسا سخنی گذرا باعث هدایت یک شخص یا دست کشیدن او از گناه شود.
شبی از شبهای رمضان برای یک برنامهٔ زنده دعوت بودم.
فیلمبرداری در یکی از هتلهای مکه بود که مشرف بر حرم بود و بینندگان به طور زنده مردم را در حال طواف میدیدند.
واقعا منظرهٔ باشکوهی بود، تا جایی که مجری برنامه نتوانست خودش را کنترل کند و در اثنای برنامه گریه کرد.
پس از پایان برنامه فیلمبردار برای تشکر پیش من آمد، در حالی که سیگار به دستش بود. دستش را گرفتم و گفتم من هم از شما متشکرم، اما کمی با شما حرف دارم.
گفت: بفرمایید.
گفتم: میدونی که سیگار...
حرفم را قطع کرد و گفت: شیخ در این مورد منو نصیحت نکنین! فایدهای نداره!
گفتم: خوب حرفم رو گوش کنین!
گفت: شیخ وقتت رو نکش... من چهل سال هست دارم سیگار میکشم. اصلا دودش توی رگهام در جریانه! خیلیها از شما زرنگتر بودن و نتونستن!
دستش را گرفتم و گفتم: بیا با هم کعبه رو نگاه کنیم...
کنار پنجرهای که رو به حرم بود ایستادیم. وجب به وجب مسجدالحرام پر بود از کسانی که در حال سجده و رکوع بودند... کسانی که در حال انجام عمره بودند... کسانی که در حال گریه و مناجات بودند... منظرهٔ تاثیرگذاری بود.
گفتم: اینها رو میبینی؟
گفت: بله...
گفتم: هر کدوم از جایی اومدن... سیاه و سفید... عرب و عجم... فقیر و غنی... همه از الله میخوان که ازشون بپذیره و مغفرتشون کنه...
گفت: درسته...
گفتم: از الله نمیخوای چیزی رو که به اونها عطا کرده به تو هم عطا کنه؟
گفت: بله...
گفتم: دستت رو بلند کن و از الله بخواه.
دستم را بلند کردم و گفتم: خداوندا او را بیامرز.
گفت: آمین.
گفتم: خداوندا درجهاش را بالا ببر.
گفت: آمین.
کمی که دعا کردم دلش نازک شد و گریه کرد و در همین حال میگفت:آمین... آمین...
همین که خواستم دعا را به پایان برسانم گفتم: خداوندا اگر او از کشیدن سیگار دست کشید دعایش را مستجاب کن و گرنه او را از پذیرش آن محروم گردان!
او دیگر نتوانست خودش را کنترل کند و زد زیر گریه و در حالی که صورت خود را با دستانش پوشانده بود از اتاق بیرون رفت.
مدتی گذشت و دوباره برای یک دیدار تلویزیونی به آن شبکه رفتم.
وقتی وارد شدم مردی از من استقبال کرد و به گرمی با من سلام و خوش و بش کرد.
گفتم: از لطف شما بسیار ممنونم اما شما رو به جا نمیارم!
گفت: اون فیلمبردار رو یادتون هست که چند سال پیش نصیحتش کردین تا دست از سیگار کشیدن برداره؟
گفتم: بله.
گفت: منم شیخ. به خدا قسم از اون روز تا الان یه نخ سیگار هم به دهنم نذاشتم.
و در پایان... برادران و خواهران گرامی:
از الله متعال مسالت دارم ما را برای روزه و قیام رمضان ـ از روی ایمان و اخلاص ـ توفیق عطا کند.
دکتر محمد بن عبدالرحمن العریفی