در غزوه بدر سختی و تكلیف مسلمانان شدت یافت، زیرا مسلمانان نه به قصد جنگیدن با كفار بلكه بخاطر تصرف كاروان تجارتی قریش كه در راه بازگشت از شام بود بیرون شده بودند، آنان دریافتند كه كاروان تجارتی از چنگشان بدر رفته و قریش با لشكر مجهزی از مكه مكرمه به قصد نبرد با آنان آمده است،
هنگامیكه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ضعف و قلت و بیچارگی یاران خود را دریافت، از الله مدد و كمك خواست و به حضور او ضعیفی و بیچارگی خود را عرض نمود و پیوسته مشغول دعا و تضرع بود تا آنكه الله او را به پیروزی و كامیابی مژده داد، بعد از آن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به نزد یاران خود بیرون شد و به حال آنها بسیار بیاندیشید، چون بدید كه آنها لباسهای جنگ را پوشیدهاند و به استقبال مرگ همانند صفهای نماز صف بستهاند، آنان در مدینه منوره اطفال خویش را گذاشتهاند و از مال و منازل خود جدا گردیدهاند، با موهای ژولیده و پاهای گرد آلود و ساز و برگ اندك، هنگامیكه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آنان را به چنین حال بدید درمیان یارانش در محلی كه همه او را میدیدند بایستاد، بعد از آن آنان را به آواز رسا خطاب كرد و فرمود: برخیزید بسوی جنتی كه پهنای آن مثل پهنای آسمانها و زمین است، سوگند به ذاتی كه جان محمد به دست اوست هیچ یكی از شما نیست كه امروز با كفار بجنگد و صبر كند و پاداش آن را از الله بجوید و در حالی كشته شود كه از كفار پشت گرداننده نباشد مگر اینكه الله او را در جنتش داخل میكند، صحابه وقتی كلمه جنت را شنیدند گوشهای آنان آواز داد، یكتن از آنان بنام عمیر ابن الحمام برخاست و گفت: یا رسول الله! جنت؟! رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آری جنت، گفت: فاصله بین من و جنت تنها این است كه این گروه (كفار) مرا بكشند؟ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آری. عمیر گفت: الله اكبر، بعد از آن چند دانه خرما كه عبارت از طعام چاشت و شب و ناشتهاش بود از جیب بیرون نمود و با عجله چهار تای آن را بخورد تا به جهاد كفار تقویه شود بعد از آن به متباقی (سه دانه) آن نظر افگند و گفت: اینكه من این سه عدد باقی مانده را میخورم این زندگی درازی است، این بگفت و آن را به زمین افگند و شمشیر از نیام بیرون نمود و نیام آن را بشكست و خویشتن را در میان كفار انداخت و پیوسته از دین الله دفاع میكرد و جنت در مقابل دیده گانش میدرخشید و بوی خوش آن را میبویید تا آنكه تن خون آلود به زمین افتاد، آری عمیر ابن الحمام از دنیا رخت بست و به جوار ملك جبار پیوست، از روزههای روزانه و اعمال نیك خود سود برد، و گریههای سحرگاهی مقام و منزلت او را بلند نمود، و در جنتی مقیم شد كه از زیر قصرهای آن نهرها جاری است، و این از مهربانی الله غالب و با حكمت است، ذاتی كه اجر و پاداش آنان را بزرگ نموده و آنان را دوستان خود نام نهاده و آنان را از عذاب در امان داشته، آنان راست در جنت هر چیزی كه بخواهند، و پیوسته بر آنان افزون گردد. ﴿فِي سِدۡرٖ مَّخۡضُودٖ ٢٨ وَطَلۡحٖ مَّنضُودٖ ٢٩ وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ ٣٠ وَمَآءٖ مَّسۡكُوبٖ ٣١ وَفَٰكِهَةٖ كَثِيرَةٖ ٣٢ لَّا مَقۡطُوعَةٖ وَلَا مَمۡنُوعَةٖ ٣٣ وَفُرُشٖ مَّرۡفُوعَةٍ ٣٤ إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ ٣٥ فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡكَارًا ٣٦ عُرُبًا أَتۡرَابٗا ٣٧ لِّأَصۡحَٰبِ ٱلۡيَمِينِ٣٨﴾ [الواقعة: 28-38]. «در (سایه درخت) سدر بیخار آرامیدهاند. و در سایه درختان موزی به سر میبرند که میوههایش روی همردیف و چین چین افتادهاند. و درمیان سایههای فراوان و گسترده و کشیده (خوش و آسودهاند). و در کنار آبشارها و آبهای روان (به سر میبرند که زمزمه گوش و جان را نوازش میدهد و منظره آن چشم انسان را فروغ میبخشد). و درمیان میوههای فراوان هستند. که نه تمام میشود و نه منع میگردد. و در بین همسران ارجمند و گرانقدر (خوش میگذرانند). ما آنان را (در آغاز کار، بدین شکل زیبا و شمائل دلربا) پدیدار کردهایم. ایشان را دوشیزه و نوجوان ساختهایم. آنان شیفتگان (همسر خود، و همه جوان و طناز و) هم سن و سال هستند. (همه این نعمتهای ششگانه) متعلق به سمت راستیها است».
مشتاقان جنت با ربشان رازها و خبرهای دارند، به هر پیمانه كه ربشان آنها را دچار ابتلا و تكالیف سازد به همان پیمانه صبر كنند و پاداش آن را از وی بخواهند، پس الله سبحانه و تعالی بزرگتر از انعام دهندهگان است، هرگز این را نمیپذیرد كه بندگانش با او مفت و بلا عوض معامله داشته باشند، بلكه پاداش عظیم به آنان میدهد و گناهان آنان را میپوشاند، و هیچ مسلمانی را تكلیفی و یا مرضی و حتی خاری كه در پایش میخلد نمیرسد مگر اینكه چیزی از گناهان او كم كرده میشود